معنی علی انصاری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

علی انصاری. [ع َل ِ اَ] (اِخ) ابن ابراهیم بن ابوبکر انصاری شافعی، مشهور به کلبشی و کلبشاوی. از فضلای قرن نهم هجری بود که در سال 840 هَ. ق. در قاهره متولد شد. او راست: الفیض القدسی عن آیه الکرسی، که در سال 873 هَ. ق. از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از الضوء اللامع ج 5 ص 152. ایضاح المکنون ج 2 ص 215).

علی انصاری. [ع َی ِ اَ] (اِخ) ابن عبدالکافی بن علی بن تمام بن یوسف بن موسی بن تمام انصاری خزرجی سبکی شافعی، ملقّب به تقی الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سبکی شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن موسی بن علی بن موسی بن محمدبن خلف انصاری سالمی اندلسی جیانی، مشهور به ابن ارفع رأس و مکنّی به ابوالحسن. حکیم و ادیب و شاعر بود که در سال 515 هَ. ق. متولد شد و در سال 593 یا 594 هَ. ق. درگذشت. او راست: 1- الجهات فی علم التوجیهات. 2- شذورالذهب فی صناعهالکیمیاء. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 249). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: الوافی صفدی ج 12 ص 218. فهرس المؤلفین بالظاهریه. فوات الوفیات ابن شاکر ج 2 ص 91. التکمله ٔ ابن ابار ص 672. شذرات الذهب ابن عماد ج 4 ص 317. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1029. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 387 و ج 2 ص 705. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 694.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن محمد عقینی انصاری تعزی یمنی شافعی. رجوع به علی عقینی شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن محمدبن محمدبن وفا قرشی انصاری اسکندری شاذلی مالکی، مشهور به ابن وفا و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی قرشی شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن محمدبن سلیمان بن علی بن سلیمان بن حسن انصاری غرناطی. مشهور به ابن الجباب و مکنّی به ابوالحسن. وی ادیب و شاعر بود در سال 673 هَ. ق. متولد شد و در749 هَ. ق. درگذشت. و لسان الدین خطیب نزد وی تلمذ کرده است. او راست: دوح الشجر و روح الشعر. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس مخطوطات الظاهریه. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 481. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 719).

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن محمدبن ابی بکربن عبداﷲبن مفرج انصاری اسکندری شافعی، ملقّب به شمس الدین. وی فقیه و اصولی و ادیب در زبان عرب بود و در سال 740 هَ. ق. درگذشت. او راست: مختصرالروضه. (از معجم المؤلفین بنقل از الدررالکامنه ٔ ابن حجر ج 3 ص 99).

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن عیسی اردبیلی طیبی. رجوع به علاءالدین طیبی شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن عتیق بن عیسی انصاری قرطبی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی قرطبی شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن عبداﷲبن خلف بن محمدبن عبدالرحمان بن عبدالملک انصاری مالکی، مشهور به ابن نعمه و مکنّی به ابوالحسن. وی مفسر و محدث و فقیه بود و در سال 490 هَ. ق. در مریه متولد شد (تولد او را برخی بعد از سال 490 دانسته اند). سپس به قرطبه رفت و آنگاه ساکن بلنسیه شد و در ماه رمضان سال 567 هَ. ق. در آنجا درگذشت. او راست: 1- الامعان فی شرح سنن النسائی. 2- ری الظمآن فی تفسیرالقرآن، در چند مجلد بزرگ. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 134). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: الوافی صفدی ج 12 ص 92. طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 553. بغیهالملتمس ص 411. مرآهالجنان یافعی ج 3 ص 382. التکمله ٔ ابن ابار ص 669. شذرات الذهب ابن عماد ج 4 ص 223. طبقات المفسرین سیوطی ص 23. نیل الابتهاج تنبکتی ص 200. فهرس الفهارس کتانی ج 2 ص 91. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 28. و در تاریخ حبیب السیر آمده است که: وی شارح صحیح نسائی است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 327 شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن عبداﷲبن ابراهیم بن محمد انصاری مالکی، مشهور به متبطی و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی متبطی شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن عبدالرحمان بن یوسف انصاری طلیطلی، مشهور به ابن لونقه و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی طلیطلی شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن ابراهیم بن محمدبن عیسی بن سعدالخیر انصاری بلنسی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بلنسی شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن سلیمان بن احمدبن سلیمان انصاری قرطبی عباسی، مکنّی به ابوالحسن. وی مقری بود و محمد بلفیقی، قاضی جماعت در غرناطه در محضر او حاضر شده است. او ساکن فاس شد و در سال 736 هَ. ق. در آنجا درگذشت. او راست: 1- التجرید، و خلاصه ٔ آن. 2- المنافع فی قراءه نافع. (از معجم المؤلفین بنقل از طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 544. سلوهالانفاس کتانی ج 3 ص 149).

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن سعد انصاری. شیمیدان بود. او راست: 1 -بغیه الخبیر فی اقامه القصد یرفی الاکسیر. 2- شفاء الالم فی ترخیص علاج العلم فی الاکسیر. 3- فتح الارتاج فی اثبات الزیبق الرجراج. 4- فتح الوصید فی تطهیر الحدید، که در حدود سال 766 هَ. ق. از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون ص 248. ایضاح المکنون ج 2 ص 175. هدیهالعارفین ج 1 ص 724).

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن زیدبن محمدبن حسین بن سلیمان بن ایوب انصاری اوسی خزیمی بیهقی شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بیهقی و ظهیرالدین (ابوالحسن علی بن...) شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن حسین انصاری، مشهور به حاجی زینل عطار. از دانشمندان قرن هشتم هجری. رجوع به حاجی زینل عطار شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن احمدقرافی انصاری مصری شافعی. رجوع به علی قرافی شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن احمدبن عمربن محمدبن احمد بوشی انصاری، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی پوشی شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن احمدبن خلف بن محمد باذش انصاری غرناطی، مشهور به ابن باذش و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابن باذش و غرناطی و علی باذش شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن احمد. فقیه حنفی بود و وفات او بعد از سال 968 هَ. ق.روی داد. او راست: الصوارم الهندیه فی الطوائف اللوطیه. (از معجم المؤلفین بنقل از بروکلمن ج 2 ص 425).

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن ابی بکربن علی بن ابی بکربن عمربن احمدبن عبدالرحمان بن محمد خزرجی انصاری مکی شافعی، مشهور به ابن جمال مصری. رجوع به علی مکی شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن ابراهیم بن محمدبن همام بن محمدبن ابراهیم بن حسن انصاری دمشقی، مشهور به ابن شاطر و مطعم و ملقّب به علاءالدین و مکنّی به ابوالحسن. هیوی و عالم به احوال آسمان و فلک بود. رجوع به علی (ابن شاطر...) شود.

علی انصاری. [ع َ ی ِ اَ] (اِخ) ابن یوسف بن حسن زرندی انصاری، ملقّب به نورالدین مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی زرندی شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری