معنی علی حسینی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) وی شاعر بود و در سال 1286 هَ. ق. در سن هشتاد سالگی درگذشت. (از الذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 753 بنقل از تذکره ٔ سنگلاخ و المآثر اعتمادالسلطنه ص 222).

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن منصوربن محمدبن ابی المعالی بن احمد حسینی کازرانی الاصل حائری المولد، مشهور به علی الکبیر. رجوع به علی کبیر شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن محمدبن احمدبن محمدبن احمدبن معوض حسینی ببلاوی مالکی ادریسی اشعری. رجوع به علی ببلاوی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن محمدبن دقماق حسینی، ملقّب به زین الدین. وی در سال 806 هَ. ق. در قید حیات بود. او راست: نزههالعشاق فی الادب. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویه ٔ عباس قمی ج 1 ص 300).

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن محمدبن رضابن محمدبن حمزه ٔ حسینی موسوی طوسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان. رجوع به علی طوسی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن محمدبن علی جرجانی حسنی حنفی، مشهور به سیدشریف و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی جرجانی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن محمدحسین بن محمدعلی بن محمدحسین بن محمدعلی حسینی مرعشی. رجوع به علی مرعشی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن محمد حسینی، مشهور به حکیم. رجوع به علی حکیم شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن محمدعلی حسینی میبدی یزدی. رجوع به علی یزدی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن موسی بن جعفربن محمدبن احمدبن طاووس علوی فاطمی حسینی حلی، مشهور به ابن طاووس و مکنّی به ابوالقاسم یا ابوالحسن یا ابوموسی و ملقّب به رضی الدین. رجوع به ابن طاووس و به علی (ابن موسی بن جعفر...) شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن عبدالکریم بن علی بن محمدبن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی، مشهور به نسابه و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن مهدی بن رضابن احمدبن حسین بن حسن طالقانی حسینی نجفی، مشهور به میر حکیم. رجوع به علی طالقانی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن ناصربن علی حسینی، ملقّب به صدرالدین و مکنّی به ابوالحسن (575- 622هَ. ق.) مورخ بود. او راست: زبدهالتواریخ یا اخبار الدولهالسلجوقیه. (از معجم المؤلفین). و رجوع به مقدمه ٔ کتاب اخبار الدولهالسلجوقیه شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن نصربن هارون بن ابی القاسم حسینی یا موسوی تبریزی، ملقّب به معین الدین یا صفی الدین ومتخلص به قاسم و مشهور به قاسمی و شاه قاسم. عارف و شاعر معروف قرن نهم هجری. رجوع به قاسم انوار شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن نظام الدین حسنی حسینی، ملقّب به صدرالدین. رجوع به علی حسنی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن نقی بن جوادبن مرتضی حسینی طباطبایی بروجردی. رجوع به علی طباطبایی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن نوح حسینی واسطی بلکرامی هندی حنفی، مشهور به غلامعلی آزاد. رجوع به غلامعلی آزاد شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) اسعد، مکنّی به ابومحمد. رجوع به علی اسعد شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) (میر...) تبریزی. خطاط، ملقّب به ظهیرالدین قدوهالکتاب و مشهور به واضع. رجوع به علی تبریزی (حسینی...) شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن محمدبن ابی بکربن علی بن ابراهیم بن علی بن عدنان حسینی دمشقی حنفی، مشهور به نقیب الاشراف. رجوع به علی نقیب الاشراف شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن عبدالقادربن محمدبن یحیی بن مجدالدین طبری حسینی شافعی مکی. رجوع به علی طبری شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) (علی جلال...). رجوع به علی جلال شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن احمدبن محمدبن معصوم بن نصیرالدین بن ابراهیم بن سلام اﷲبن مسعودبن محمدبن منصور حسنی حسینی، مشهور به ابن معصوم ادیب و شاعر قرن یازدهم هجری. رجوع به علی خان (ابن احمدبن محمدبن...) شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن ابراهیم بن عباس حسنی علوی دمشقی، مکنّی به ابوالقاسم و مشهور به نسیب. رجوع به علی نسیب شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُس َ] (اِخ) ابن ابراهیم بن محمد حسینی جویمی شیرازی شافعی، ملقّب به نورالدین. رجوع به علی جویمی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن ابی بکربن خلیفه ٔ همدانی حسینی یمانی شافعی، مشهور به ابن ازرق و ملقّب به موفق الدین و نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی ازرق شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن ابی طالب بن عبدالمطلب حسینی همدانی نجفی. رجوع به علی همدانی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن احمدبن حسین حسینی علوی آملی، ملقّب به ممتازالعلماء و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی آملی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن احمدبن محمدبن ابراهیم حسینی مشهدی احسایی، ملقّب به جمال الدین. رجوع به علی احسایی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن احمدبن محمدبن عمربن سالم بن عبیداﷲبن حسن علوی حسینی زیدی شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی زیدی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن احمد حسینی عاملی، ملقّب به تاج الدین. رجوع به علی عاملی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن عبدالحسین بن سلطان موسوی حسینی. رجوع به علی موسوی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن اسماعیل بن زین العابدین حسینی سنجانی غروی، مکنّی به ابوالفضائل و ملقّب به محدث. رجوع به علی سنجانی شود.

علی حسینی. [ع َی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن حسن بن سلیمان بن سعدبن فرج اﷲبن علی بن سعدبن عبداﷲبن حماد حسینی جزائری نجفی (سید...)، مشهور به سیدعلی حلو. رجوع به علی جزائری شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن حسن بن علی بن لطف اﷲ حسینی قنوجی بخاری، مشهور به صدیق حسن. رجوع به علی قنوجی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن حسین بن محمدبن محمد حسینی عاملی جزینی، مشهور به صائغ. رجوع به علی صائغ شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن خلف بن عبدالمطلب بن حیدربن محمدبن فلاح موسوی حسینی مشعشعی حویزی. محدث و مفسر و ادیب. رجوع به علی حویزی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن خلیفه ٔ حسینی مالکی. او راست: الریاض الخلیفیه، که منظومه ای است نونی و در آخر جمادی الثانی سال 1131 هَ. ق. از نظم آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الخدیویه ج 2 ص 56. هدیهالعارفین ج 1 ص 765).

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن زین العابدین بن هاشم عراقی حسینی فاسی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی عراقی شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) ابن سعیدبن سعدبن زیدبن محسن حسینی طالبی. از اشراف مکه. رجوع به علی طالبی (ابن سعیدبن...) شود.

علی حسینی. [ع َ ی ِ ح ُ س َ] (اِخ) نجفی حسینی اشراباذی شیعی، ملقّب به شرف الدین. رجوع به علی نجفی شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری