معنی علی درویش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

علی درویش. [ع َ ی ِ دَ] (اِخ) مشهور به سگ بچه. هنگامی که امیرتیمور گورکانی مشرف به مرگ شد، این علی درویش که به سگ بچه شهرت داشت، مأمور گشت که به تبریز برود، و نیز شیخ تیمور قوچین مأموریت یافت که بسوی هرات رود تا میرزا شاهرخ عمر را از کیفیت حادثه آگاهی دهند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 536 شود.

علی درویش. [ع َ ی ِ دَ] (اِخ) ابن ابراهیم. از اهالی حلب بود، درسال 1289 هَ. ق. متولد شد و در 7 ربیعالاول 1372 هَ. ق. درگذشت. او راست: النظریات الحقیقیه فی علم القراءه الموسیقیه، در شش جلد. (از معجم المؤلفین بنقل از اعلام الادب ج 1 ص 236).

علی درویش. [ع َی ِ دَ] (اِخ) ابن امیر بایزید جلایر. وی از کسانی بود که برای فتنه بین امیرحسین و امیرتیمور گورکانی، مکتوبی نزد امیرحسین در سالی سرای فرستادند، مبنی بر آنکه امیرتیمور به خیال استقلال شروع به جمعآوری سپاه کرده است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 408 شود.

علی درویش. [ع َ ی ِ دَ] (اِخ) ابن حسن بن ابراهیم انکوری مصری، مشهور به درویش. ادیب و نویسنده و شاعر بود و در قاهره در ماه محرم سال 1211 هَ. ق.متولد شد. وی در دانشگاه ازهر وارد گشت و نزد شیخ مهدی وقویسنی و صاوی تحصیل کرد. سپس متمایل به ادبیات شد و آنگاه به نویسندگی و سرودن شعر پرداخت و در 27ذیقعده ٔ سال 1270 هَ. ق. در قاهره درگذشت. او راست: 1- تاریخ محاسن المیل لصور الخیل. 2- الدرج و الدرک فی مدح خیار عصره و ذم شرارهم. 3- دیوان شعر، که آن را «الاشعار بحمید الاشعار» نامید و شاگردش سلامهالنجاری آن را جمع کرده است. 4- سفینه فی الادب. و نیزاو را سفرنامه ای (رحله) است. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 59). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: اعیان البیان سندوبی ص 46 تاریخ آداب اللغهالعربیه ٔ جرجی زیدان ج 4 ص 234. هدیهالعارفین ج 1 ص 775. اعلام من الشرق و الغرب عبدالغنی حسن ص 56. معجم المطبوعات سرکیس ص 873. الاَّداب العربیه ٔ شیخو ج 1 ص 79. فهرس دارالکتب المصریه ج 3 ص 13. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 88. اکتفاءالقنوع فندیک ص 485. فهرس المؤلفین بالظاهریه.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر