معنی علی عاملی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن احمدبن خاتون عاملی. فقیه و ادیب و شاعر قرن دهم هجری، و معاصر شهید ثانی. او را مجموعه ٔ شعری است. (از معجم المؤلفین از امل الاَّمل ص 442).

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن علی بن حسین بن ابی الحسن موسوی عاملی جبعی بحرانی. ملقب به نورالدین. رجوع به علی موسوی شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن ناصربن زیدان عاملی معرکی. وی شاعر بود و در سال 1289 هَ. ق. درگذشت. او را دیوان شعری است. (از الذریعه ج 9 ص 748 از اعیان الشیعه ٔ عاملی ج 1 ص 405).

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن مساعد. وی ساکن عباس آباد اصفهان بود و در همانجا درگذشت. او را ملمعاتی است که نصرآبادی آنها را نقل کرده است. (از الذریعه ج 9 ص 760 از تذکره ٔ نصرآبادی فصل نهم ص 398).

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محیی الدین جامعی عاملی. رجوع به علی جامعی شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمود عاملی مشغرایی. رجوع به علی مشغرایی شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمد طاهربن عبدالحمیدبن موسی بن علی بن معتوق عاملی نباطی اصفهانی. مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و اصولی و مفسر و شاعر و ساکن نجف اشرف بود و در حدود سال 1140 هَ. ق. درگذشت. او راست: 1- دیوان شعر، در مراثی. 2- شرح الکفایه. 3- شریعهالشیعه و دلائل الشریعه. 4- الفوائد الغرویه، در اصول. 5- مشکاهالانوار فی تفسیرالقرآن. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 766 و ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 48).

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمد حر عاملی کرکی. رجوع به علی حر شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن مکی عاملی جزینی. مکنی به ابوالقاسم و ملقب به ضیاءالدین و حسام الدین و رضی الدین. رجوع به علی جزینی شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن مکی بن عیسی بن حسن بن عیسی شامی عاملی جیلی. ملقب به نجیب الدین و مشهور به ابن مکی. رجوع به علی شامی شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن علی بن محمدبن یونس بیاضی عاملی. ملقب به زین الدین و مکنی به ابومحمد. رجوع به علی بیاضی شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن حسن بن زین الدین شهید ثانی عاملی جبعی اصفهانی. مشهور به صغیر. رجوع به علی صغیر شود.

علی عاملی.[ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن محمدبن احمدبن ابراهیم بن علی بن یوسف سبتی عاملی کفراوی. رجوع به علی سبتی شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن علی بن محمدبن طی فقعانی عاملی. مکنی به ابوالقاسم. رجوع به علی فقعانی شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن عبدالعالی بن عبدالباقی بن ابراهیم بن علی بن عبدالعالی عاملی میسی. رجوع به علی میسی شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن احمدبن موسی عاملی نباطی. رجوع به علی نباطی شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن سعیدبن محمدبن احمدبن محمدبن حسن بن محمدبن علی بن محمدبن حسین بن عبدالسلام بن عبدالمطلب حر عاملی جبعی. رجوع به علی حر شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن رضی الدین بن علی بن احمدبن محیی الدین جامعی عاملی حویزی. رجوع به علی جامعی شود.

علی عاملی.[ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن حسین بن محمدبن محمد حسینی عاملی جزینی. مشهور به صائغ. رجوع به علی صائغ شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن حسین بن عبدالعالی کرکی عاملی. مشهور به محقق ثانی، و محقق کرکی، و شیخ علائی، و مولی مروج. رجوع به علی کرکی شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن حسین بن حیدررضا عاملی رکینی. رجوع به علی رکینی شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن حسین بن ابی الحسن موسوی عاملی. وی از تلامذه ٔ شیخ شهید و داماد او بود. وی نسخه ای از الخلاصه ٔ علامه را در سال 968 هَ. ق. تصحیح و مقابله کرده است و نظریات خود را در حواشی آن نگاشته است. (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 275).

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن حسن بن علی بن محمد حر عاملی. رجوع به علی حر شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن احمد فقیه عاملی. رجوع به علی فقیه شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن احمد عادلی عاملی مشهدی غروی. رجوع به علی عادلی شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن احمد شبامی عاملی زیدی. ملقب به زین الدین. او راست: الاحکام الشرعیه فی فقه الامامیه. که در سال 958 هَ. ق. از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 484).

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن احمد سماقه ٔ عاملی مشغری. رجوع به علی سماقه شود.

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) ابن احمد حسینی عاملی. ملقب به تاج الدین. او راست: التتمه فی معرفه الائمه، که در سال 1018 هَ. ق. آن را بپایان رسانده است. (از معجم المؤلفین از اعیان الشیعه ج 41 ص 60).

علی عاملی. [ع َ ی ِ م ِ] (اِخ) عاصی عاملی کفراوی. رجوع به علی کفراوی شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری