معنی علی غزنوی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

علی غزنوی. [ع َ ی ِ غ َ ن َ] (اِخ) ابن ابراهیم بن اسماعیل غزنوی حنفی. ملقب به ناصرالدین. وی مفسر بود و در سال 582 هَ. ق. درگذشت. او راست: التکسیر فی التفسیر. (از معجم المؤلفین).

علی غزنوی. [ع َ ی ِ غ َ ن َ] (اِخ) ابن عثمان بن ابی علی جلابی هجویری غزنوی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی جلابی (ابن عثمان بن...) شود.

علی غزنوی. [ع َ ی ِ غ َ ن َ] (اِخ) ابن عثمان غزنوی. مکنی به ابوالحسن. صوفی بود و در سال 465هَ. ق. درگذشت. او راست: کشف حجب المحجوب لارباب القلوب، در تصوف. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1494).

علی غزنوی. [ع َ ی ِ غ َ ن َ] (اِخ) ابن مسعودبن محمودغزنوی. ملقب به بهاءالدوله و مکنی به ابوالحسن. وی عم مسعودبن مودود بود که چون مسعود در صغر سن به سلطنت رسید و کفایت اداره ٔ مملکت را نداشت، بزرگان مملکت در ماه رجب سال 440 هَ. ق. وی را از سلطنت خلع کرده عمش علی بن مسعود را به سلطنت نشاندند. بهاءالدوله علی، قریب دو سال فرمانروائی کرد و سپس در سال 441 هَ. ق. به واسطه ٔ خروج عبدالرشیدبن محمود، از غزنین فرار کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 359) (از معجم الانساب زامباور ص 418) (طبقات سلاطین اسلام ص 259).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر