معنی عمادالملک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
عمادالملک. [ع ِ دُل ْ م ُ] (اِخ) ابن نظام الملک. وی فرزند خواجه نظام الملک، وزیر ملک بوری برس بن الب ارسلان بود. بعد از فوت ملک شاه سلجوقی، خراسان دچاراغتشاش و اضطراب بود. و ملک ارسلان ارغون بن الب ارسلان به تدریج بر همه ٔ خراسان مسلط گشت و در این هنگام سلطنت سلجوقی برای برکیارق مسلم گردید. برکیارق، عم خود یعنی ملک بوری برس بن الب ارسلان را به امارت خراسان برگزید. و او این عمادالملک را به وزارت خویش منصوب کرد. اما ارغون به امارت برادر خویش تن درنداد و چندین جنگ بین دو برادر رخ داد و سرانجام ملک ارسلان ارغون بر برادر غلبه یافت و او را به قتل رساند و وزیر او عمادالملک را نیز بعد از آنکه سیصدهزار دینار مصادر کرده بود از میان برد. (از تاریخ ادبیات در ایران صفا ج 2 ص 13 و 63 از اخبارالدوله السلجوقیه و تاریخ ابن الاثیر، حوادث سالهای 489 و 490 و 493 و 494).
عمادالملک. [ع ِ دُل ْ م ُ] (اِخ) ابوالفضل. ممدوح انوری. انوری را قصیده ای است به مطلع:
چو شاه زنگ برآورد لشکر از مکمن
فروگشاد سراپرده پادشاه ختن
که ممدوح این قصیده در بعضی نسخ دیوان انوری «سید اجل عمادالدین ابوالفضل طورانی » و بعضی دیگر «صاحب اعظم جلال الدین احمد» و برخی «صدرالوزراء مختارالسلاطین خواجه جلال الدوله عمادالدین ابوالفضل » ذکر شده است. لیکن از دو بیت ذیل از همین قصیده:
جلال دولت و دین و عماد ملت و ملک
مدار داد و دیانت، قرار فرض و سنن
جهان فضل، ابوالفضل، کز کفایت اوست
نظام ملک، چنان کز نظام ملک حسن
چنین برمی آید که لقب این ممدوح «عمادالملک » است نه عمادالدین، زیرا در هیچ یک از نسخ مضاف الیه عماد، «دین » نیامده است. همه جا «ملک » است. اما از شرح حال این شخص چیزی به دست نیامد.
عمادالملک. [ع ِ دُل ْ م ُ] (اِخ) فتح اﷲ، ملقب به عمادالملک. نخستین تن از عمادشاهیان است و از سال 890 تا 910 هَ. ق. در «برار» دکن حکومت کرده است. رجوع به عمادشاهیان شود.
عمادالملک. [ع ِ دُل ْ م ُ] (اِخ) محمد ختنی، ملقب به عمادالملک. رجوع به عمادالملک ختنی شود.
لقب میرعماد خطاط معروف ایرانی