معنی عمار ثقفی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عمار ثقفی. [ع َم ْما رِ ث َ ق َ] (اِخ) ابن حمید ثقفی طائفی، مکنی به ابوزهیر. وی از صحابه و ساکن طائف بود. اما «ابواحمد» در باب کنی دو تن ابوزهیر قائل شده است یکی ابوزهیربن معاذ و دیگری ابوزهیر ثقفی. و درباره ٔ شخص دوم گوید که نام وی عماربن حمید، و پدر وی ابوبکربن ابی زهیر بوده است. و «ابن حجر» در «الاصابه» حدیثهایی از وی روایت کرده است. رجوع به الاصابه ٔ ابن حجر، جزء هفتم، باب کنی ترجمه ٔ شماره ٔ 452 و ابوزهیر ثقفی شود.

عمار ثقفی.[ع َم ْ ما رِ ث َ ق َ] (اِخ) ابن غیلان بن سلمهبن معتب بن مالک بن کعب بن عمروبن سعدبن عوف بن ثقیف ثقفی. صحابی بود. و مادر او خالده بنت ابی العاص، و خواهر حکم بوده است. صاحب «الاستیعاب » گوید که وی و برادرش «عامر» پیش از پدرشان اسلام آوردند. «هشام بن کلبی » روایت کند که چون عمار بنزد پیغمبر اکرم (ص) مهاجرت کرد، خازن اموال پدرش «غیلان » مالی از غیلان سرقت کرد و آن رابه عمار نسبت داد. غیلان این تهمت را راست پنداشت و آن را بین مردم شایع ساخت. ولی پس از چندی بی گناهی عمار ثابت گشت و بدین جهت عمار تا آخر عمر بر پدرش خشمگین بود. این واقعه را برخی به برادرش «عامر» نسبت داده اند. و چون «غیلان » نیز اسلام آورد، عمار و عامر برای نشان دادن خشم خویش نسبت به غیلان، به اتفاق یکدیگر همراه خالدبن ولید بشام سفر کردند. (از الاصابه ٔ ابن حجر، قسم اول از حرف عین، ترجمه ٔ شماره ٔ 5697).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر