معنی عوض کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
عوض کردن. [ع ِ وَ ک َ دَ] (مص مرکب) چیزی را بجای چیز دیگر دادن و مبادله کردن. کوهریدن. گهولیدن. تبدیل نمودن. (ناظم الاطباء). عوض گردانیدن. تعویض. بدل کردن:
به نور عقل درین انجمن کسی بیناست
که کرد دولت بیدار را به خواب عوض.
صائب (از آنندراج).
ابدال
جابجا کردن، جابجاکردن
جابجا کردن
ورتنیدن