معنی عیب دار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

عیب دار. [ع َ / ع ِ] (نف مرکب) عیب دارنده. معیوب و دارای عیب. (ناظم الاطباء):
که تو هم عیب دار و عیبناکی
خدا را شد سزا از عیب پاکی.
ناصرخسرو.
عیب نمایی مکن آیینه وار
تا نشوی از نفسی عیب دار.
نظامی.

فرهنگ عمید

دارای عیب، معیوب،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آکمند

فرهنگ فارسی هوشیار

معیوب، دارای عیب

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر