معنی غالباً در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

غالباً. [ل ِ بَن ْ] (ع ق) اکثر اوقات. بیشتر. در غالب. رجوع به غالب شود:
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد.
حافظ.
|| باحتمال اغلب. ظاهراً:
محتسب گوید که بشکن ساغر و پیمانه را
غالباً دیوانه میداند من فرزانه را.
سلمان.

فرهنگ معین

(لِ بَ نْ) [ع.] (ق.) اغلب، بیشتر.

کلمات بیگانه به فارسی

بیشتر

مترادف و متضاد زبان فارسی

اغلب، اکثراوقات، کراراً

فرهنگ فارسی آزاد

غالِباً، در بیشتر اوقات- در اکثر احوال- در اکثر موارد،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر