غزه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

غزه. [غ َ زَ / زِ] (اِ) آواز و صدا و ندا. (برهان قاطع) (جهانگیری) (آنندراج). غازه. (برهان قاطع) (جهانگیری). رجوع به غازه شود. || مخفف غازه به معنی بیخ دم حیوانات چرنده و پرنده. (از برهان قاطع). و ظاهراً یکی از ادات تصغیر است: دمغزه.
- پرغزه، رجوع به غازه و پرغزه شود.
- دم غزه، مخفف دم غازه به معنی بیخ دم و استخوان میان دم حیوانات. (از برهان قاطع).

غزه. [غ ُ زَ] (اِخ) یا غز. ابن یافث یا ابن منسک بن یافث. رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 3 جزء اول شود.

فرهنگ معین

(غَ زِ) (اِ.) آواز، صدا.

(~.) (اِ.) بیخ دم حیوانات چرنده و پرنده.

فرهنگ فارسی هوشیار

آواز و صدا و ندا

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر