معنی غنیمت دانستن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

غنیمت دانستن. [غ َ م َ ن ِ ت َ] (مص مرکب) غنیمت شمردن. اغتنام. مغتنم شمردن. فرصت شمردن. رجوع به غنیمت شود:
صاحباعمر عزیز است غنیمت دانش
گوی خیری که توانی ببر از میدانش.
سعدی (غزلیات).
غنیمت دان چو میدانی که هر روز
ز عمر مانده روزی میشود کم.
سعدی (بدایع).
هر که را با دوستانی عیش می افتد زمانی
گو غنیمت دان که نادر در کمند افتد شکاری.
سعدی (خواتیم).
شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان
که مهتابی دل افروز است و طرف لاله زاری خوش.
حافظ.
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته ٔ دیگر نباشد.
حافظ.
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد.
حافظ.
- امثال:
غنیمت دان دمی تا یکدمت هست.
؟ (امثال و حکم دهخدا).

حل جدول

اغتنام

فرهنگ فارسی هوشیار

پروه دانستن از خود دانستن مفت دانستن (مصدر) غنیمت شمردن مغتنم شمردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر