معنی غوطه ور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
غوطه ور. [طَ / طِ وَ] (ص مرکب) آنکه در آب فرورود. غواص. (ناظم الاطباء). فرورونده در آب. به آب فروشونده. غوطه خورنده. غوطه زننده. سر به آب فروبرنده. غوطه خوار. غوطه خور. رجوع به غوطه و غوته شود.
فرورفته در آب، آنکه یا آنچه در آب فرورفته است،
* غوطهور شدن: (مصدر لازم) در آب فرورفتن، سر به آب فروبردن،
شناور
غوته ور پاغوشیده در آب فرو رونده غوطه خوار، غواص.