معنی فابریک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فابریک. (فرانسوی، اِ) کارخانه. کارخانه ٔ پارچه بافی. || مصنوع کارخانه از پارچه و غیر آن. (فرهنگ نظام).

فرهنگ معین

کارخانه، در اصطلاح فنی آن چه که در کارخانه سازنده اصلی ساخته شده باشد، اصل. [خوانش: [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

[عامیانه] آنچه در کارخانۀ اصلی ساخته شده است و از آن کپی‌برداری نشده است،
[منسوخ] کارخانه،

حل جدول

کارخانه اى

فرهنگ فارسی هوشیار

کارخانه، کار نکرده ‎ ساخت، بافت در بافندگی، استخوان بندی در ساختمان، کار گاه کار خانه، در آمد کلیسا (مصدر) کارخانه. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر