معنی فاروق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فاروق. (ع ص) مرد نیک ترسناک. (منتهی الارب). || کسی که امور را از یکدیگر فرق میگذارد و تمییز میدهد. (اقرب الموارد). آن که جدا کند دو چیز را. آن که فرق گذارد حق را از باطل. (یادداشت بخط مؤلف):
فاروق حق و باطل ملک زمین تویی
احسنت شادباش زهی حقگزار ملک.
انوری.
- تریاق فاروق، بهترین تریاکها و نیکوترین مرکبات بدان جهت که جدا گرداند بیماری و تندرستی را. (منتهی الارب). و مطلقاً بمعنی تریاق به کار رفته است. مسیح کاشی گوید:
خورده فاروق فقر پنبه ٔ من
زآنم از آسمان گزندی نیست.
(از آنندراج).
تریاق افاعی. تریاق مثرودیطس.
فاروق. (اِخ) لقب عمربن خطاب است (در عرف اهل سنت و جماعت):
در میان حق و باطل فرق کن
باش چون فاروق مر حق را معین.
خاقانی.
صِدّیق به صدق پیشوا بود
فاروق ز فرق هم جدا بود.
نظامی.
رجوع به عُمَر شود.
فاروق. (اِخ) دهی از دهستان خفرک بخش زرقان شهرستان شیراز که در 56 هزارگزی شمال خاوری زرقان و کنار راه فرعی سیدان به محمودآباد خفرک واقع است. جلگه ای معتدل، مالاریایی و دارای 1720 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و میوه، و شغل اهالی زراعت و باغبانی است.دارای یک دبستان است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). و رجوع به فارسنامه ٔ ابن بلخی چ تهران ص 125 شود.
فاروق. (اِخ) دهی از دهستان رشخوار بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه که در 12 هزارگزی جنوب خاوری رشخوار واقع است. جلگه ای معتدل و دارای 535 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات، پنبه، بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
جدا کننده حق از باطل، تمیز دهنده و فرق گذارنده میان امور، مرد سخت ترسناک. [خوانش: [ع.] (ص.)]
جداکنندۀ حق و باطل، ممیّز،
جداکننده حق و باطل
جدا کننده حق از باطل
جدا کننده حق و باطل
کسی که امور را از یکدیگر فرق می گذارد و تمیز می دهد
فارُوق، لقب خلیفه دوم، عُمَر بن خَطّاب بود (به کلمه عُمَر مراجعه شود)، شرح مربوط به مُلَقَّب شدن عُمَر به فاروق در لوح مبارک بیان و در اسرار الآثار درج شده است،
فارُوق، جدا کننده حق از باطل، تمیز دهنده امور و فرق دهنده میان حق و باطل،