معنی فاقد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فاقد. [ق ِ] (ع ص) آنکه چیزی یا کسی از دست او رفته باشد. (اقرب الموارد). مقابل واجد.
- فاقد چیزی بودن، نداشتن آن. (یادداشت بخط مؤلف).
|| زن شوی یا پسر گم کرده. زن شوی یا پسر مرده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || گاو ماده که بچه اش را دده خورده، و کذا ظبیه فاقد. (منتهی الارب). رجوع به فقد و فقدان شود.

فرهنگ معین

نایابنده، کسی که چیزی یا کسی را نداشته باشد، زنی که شوهر یا فرزند خود را از دست داده باشد. [خوانش: (ق ِ) [ع.] (اِفا.)]

فرهنگ عمید

[مقابلِ واجد] آن‌که یا آنچه چیزی را ندارد، محروم، بی‌نصیب،
[قدیمی] ویژگی زنی که شوهر یا فرزند خود را از دست داده،

حل جدول

مقابل واجد

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بی

فرهنگ فارسی هوشیار

گم کننده، از دست رفته، نداشتن آن

فرهنگ فارسی آزاد

فاقِد، کسی که چیزی را گم می کند یا از دست می دهد یا آنرا ندارد، زنی که شوهر یا اولادش فوت می کند، مجازاً کسی که عزیزش را از دست داده است،

پیشنهادات کاربران

عاری

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر