معنی فانتزی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فانتزی. [ت ِ] (فرانسوی، اِ) خیال. وهم. تصور. || هوی. هوس. بلهوسی. || میل. خواست. خواهش طبع. تفنن. (فرهنگ فرانسه ٔ نفیسی). در تداول عامه ٔ روزنامه های امروز نوشته ای را گویند که پایبند اصول خاص یک سبک نباشد و نویسنده آن را برای تفنن و تفریح نوشته باشد.

فرهنگ معین

خیال، وهم، ذوق، تفنن، تجملی، زیبا. [خوانش: (نْ تِ) [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

[عامیانه] غیر لازم و تجملی: لباس فانتزی،
[عامیانه] غیر جدی،
[عامیانه] بدیع و جالب، نوظهور،
(ادبی) نوعی داستان کوتاه تخیلی که در آن از جنبه‌های خنده‌دار و نامعقول زندگی سخن گفته شود،
(هنر) ویژگی اثر هنری برخاسته از تخیل و بدون هیچ‌گونه قید و بند و وابستگی به سبْک و فرم،
[عامیانه] ویژگی نوعی نان غیرسنتی،
(موسیقی) ویژگی قطعۀ موسیقی‌ای که به فرم پایبند نیست،

حل جدول

شیک

مترادف و متضاد زبان فارسی

تفنن، هوس، خیالی، غیرواقعی، شیک، لوکس

فرهنگ فارسی هوشیار

وهم و خیال، تصور، هوی، هوس، چیزهای تجملی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر