معنی فتا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
(مص ل.) جوان شدن، کَرَم کردن، (اِمص.) جوانی، کَرَم، جوانمردی. [خوانش: (فَ) [ع. فتاء]]
مترادف و متضاد زبان فارسی
برنا، جوان، شاب، آزاده، جوانمرد، راد
فرهنگ فارسی هوشیار
جوان شدن، جوانمردی نمودن، (اسم) جوانی، جوانمردی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.