معنی فتح بن حجاج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فتح بن حجاج. [ف َ ح ِ ن ِ ح َج ْ جا] (اِخ) مؤلف تاریخ سیستان آرد: مأمون حکومت سیستان را به فتح بن حجاج داد وفتح، سهل بن حمزه را به خلافت خویش بدانجا فرستاد. سپس خود در ذی القعده ٔ سال 194 هَ. ق. به سیستان آمد ومیان او و محمدبن حصین القوسی که شهر را بر او میشورانید جنگ درگرفت و محمدبن حصین بسوی شعبه رفت، و بدان زمان فقیه سیستان خالدبن مضا الدهلی بود که اتفاقاً در همان سال درگذشت. فتح مردی شعردوست بود و شعرای سیستان او را شعر میگفتند. روزی که شعر آنها را شنید گفت: «اینجا شاعر نیک نباشد». باز روزی عماربن عیسی الشاعر به مجلس او بود، حدیث شعر رفت، عمار گفت: من یکی شعر حسب حال اندر مدحت امیر بگویم اگر نیک آید سعادتی باشد، گفت: بگوی ! [پس از خواندن شعر] فتح برخاست و او را بجانب خویش بنشاند و ده هزار درم بداد. حکومت فتح بن حجاج در سیستان روز چهارشنبه دوازده روز مانده از محرم سنه ٔ سبع و تسعین و مائه (197 هَ. ق.) به پایان آمد. (از تاریخ سیستان صص 170-171).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر