معنی فخر کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فخر کردن. [ف َ ک َ دَ] (مص مرکب) نازیدن. بالیدن. (یادداشت بخط مؤلف):
عملت کو، به عمل فخر کن ایرا که خدای
با تو ازبهر عمل کرده در این وعده ثواب.
ناصرخسرو.
غایت کام و دولت است آنکه به خدمتت رسید
بنده میان بندگان فخر کند به چاکری.
سعدی.
رجوع به فخر شود.

حل جدول

تفاخر

فرهنگ فارسی هوشیار

ناییدن (مصدر) نازیدن مفارخت کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر