معنی فراخ دامن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فراخ دامن. [ف َ م َ] (ص مرکب) فراخ دست. (آنندراج). آنچه دامنش گسترش دارد:
در جیب دل نگنجد عشق فراخ دامن
آیینه ٔ سکندر آیینه دان ندارد.
ملا قاسم مشهدی (از آنندراج).
رجوع به فراخ دست شود.

فرهنگ عمید

[قدیمی] وسیع، پهن،
مفصّل، دامنه‌دار،

فرهنگ فارسی هوشیار

آنچه دامنش گسترش دارد فراخ دست.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر