معنی فریبا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فریبا. [ف ِ / ف َ] (نف) (از: فریب +ا، پسوند فاعلی یا مفعولی). (حاشیه ٔ برهان چ معین).فریبنده. || (ن مف) فریفته. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). صاحب براهین العجم فریبا را به معنی مفعولی غلط میداند. (یادداشت مؤلف):
هم حور بهشت ناشکیبا ازتوست
هم جادو و هم پری فریبا از توست.
مجدهمگر.
(ص فا.) فریبنده، فریب دهنده، زیبا، (ص مف.) فریب خورده. [خوانش: (فِ یا فَ)]
فریبنده، فریبدهنده،
[مجاز] زیبا،
[قدیمی] فریفته، فریبخورده: هم حور بهشت ناشکیبا از توست / هم جادو و هم پری فریبا از توست (مجد همگر: لغتنامه: فریبا)،
زیبارو
افسونگر، افسونکار، طناز، فتان، فریبنده، فریفته، خوشگل، زیبا، وجیه
فریفته، فریبنده
فریبنده