فریضه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
واجب، لازم، آن چه که خداوند انجام آن را بر انسان واجب کرده. [خوانش: (فَ ض) [ع. فریضه] (اِ.)]
فرهنگ عمید
هریک از اعمال دینی که انجام آنها بر فرد واجب شده، واجب،
(اسم) [مجاز] نماز واجب،
امر واجب،
حل جدول
وظیفه، تکلیف، واجب
مترادف و متضاد زبان فارسی
صلات، نماز، تکلیف، وظیفه، لازم، واجب
فرهنگ فارسی هوشیار
فرموده خدای از زکاه مال و ستور، و از نماز و روزه را گویند، جمع فرائض
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.