معنی فضله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فضله. [ف َ ل ِ] (اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان اهواز، دارای 200 تن سکنه. آب آن از چاه و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
باقی مانده و بقیه چیزی، در فارسی به معنی مدفوع، سرگین. [خوانش: (فَ ضْ لِ) [ع. فضله] (اِ.)]
سرگین جانوران،
(اسم، صفت) [قدیمی] زیادی، اضافی،
[قدیمی] باقیمانده از هرچیز، بازمانده،
جعل، سرگین، مدفوع، چرک، شوخ، بازمانده، بقیه، پسمانده
جعل، سرگین، مدفوع، چرک، شوخ، بازمانده، بقیه، پسمانده
بقیه و زائد، مانده چیزی، بازمانده