معنی فقدان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فقدان. [ف ِ / ف ُ] (ع مص) گم کردن کسی را. (منتهی الارب). فقد. فقود. (اقرب الموارد). گم یافتن. (تاج المصادر بیهقی). گم کردن. از دست دادن. نبودن. (یادداشت مؤلف):
میگویم اگر تاب شنیدن داری
فقدان شباب و فرقت احباب است.
خاقانی.
رجوع به فقد شود.
(مص م.) گم کردن، از دست دادن، (مص ل.) گم شدن. [خوانش: (فِ یا فُ) [ع.]]
گم کردن، از دست دادن،
گم شدن،
کمبود،نابودی،نبود
نبود
نبود
درگذشت، کمبود، گمشدگی، عدم، نابودی
از دست دادن، نبودن
فُقدان، فِقدان، غیر از معانی مصدری، عدم، نبودن، غیاب، گم کردن، گم شدن، از دست دادن،