جدول یاب باشگاه حل جدول مسابقه جدول واژه های پیشنهادی درخواست معنی امکانات سایت وبلاگ جدول یاب فال حافظ استخاره آب و هوا نظرسنجی ها اوقات شرعی کشور های جهان
قوانین | تماس با ما | درباره ما

معنی فلاسک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فلاسک. [فْلا / ف ِ] (فرانسوی یا انگلیسی، اِ) ظرفی از فلز یا شیشه و جز آن دارای دهانه ٔ تنگ. || یخچال کوچک شیشه ای. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

بطری، قمقمه، ظرفی در دار و دو جداره برای خنک نگه داشتن آب یا گرم نگه داشتن چای، دمابان (فره). [خوانش: (فِ سْ کْ) [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

ظرفی دوجداره برای حفظ دمای مایعات داخل آن،

حل جدول

دمابان

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دمابان

کلمات بیگانه به فارسی

دمابان

فرهنگ فارسی هوشیار

انگلیسی گندک دان، تاکوک آبدان فلشک (گونه ای کوزه) ‎ ظرفی از فلز شیشه یا جز آنها دارای دهانه تنگ، یخچال کوچک شیشه یی. ظرفی از فلز یا شیشه و جز آن دارای دهانه تنگ، یخچال کوچک شیشه ای

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر
فلاسک: فلاسک. [فْلا / ف ِ] (فرانسوی یا انگلیسی، اِ) ظرفی از فلز یا شیشه و جز آن دارای دهانه ٔ تنگ. || یخچال... فلاسک: بطری، قمقمه، ظرفی در دار و دو جداره برای خنک نگه داشتن آب یا گرم نگه داشتن چای، دمابان (فره). [خوان... فلاسک: ظرفی دوجداره برای حفظ دمای مایعات داخل آن، فلاسک: دمابان فلاسک: دمابان فلاسک: دمابان فلاسک: انگلیسی گندک دان، تاکوک آبدان فلشک (گونه ای کوزه) ‎ ظرفی از فلز شیشه یا جز آنها دارای دهانه تنگ، یخچ...