معنی فلکناز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فلکناز. [ف َ ل َ] (اِخ) از ندیمه های شیرین معشوقه ٔ فرهاد و خسرو پرویز:
وز آن سو آفتاب بت پرستان
نشسته گرد او ده نارپستان
فرنگیس و سهیل سروبالا
عجب نوش و فلکناز و همیلا.
نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 133).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر