معنی فنل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فنل. [ف ِ ن ُ] (فرانسوی، اِ) با ورود عامل هیدروکسیل درهیدروکربورهای معطر یا بنزنی ترکیب هایی بنام فنل تشکیل میشود. فنل معمولی یا اسیدفنیک دارای یک عامل اُهاش است و از تقطیر چوب خشک یا قطران ذغال سنگ به دست می آید. در صنعت ملح قلیائی سولفات را با سود یا پتاس ترکیب می کنند و از حرارت دادن کلروبنزن در 350 درجه و در تحت فشار توأم بامقداری سود در مجاورت مس یا اکسید آن نیز فنل معمولی را به دست می آورند فنل معمولی فرمولش مرکب از کربن و هیدروژن و هیدروکسیل است و چون با قلیاها تولید فنات میکند به آن اسیدفنیک نیز میگویند. فنل معمولاً بیرنگ و متبلور و نقطه ٔ ذوبش پایین است و دارای بوی مخصوص تندی است و اثر گندزدایی نیز دارد. اگر محلول غلیظ آن با اعضاء بدن مجاور باشد تولید نکروز می کند. (از فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ عمید

مادۀ جامد، متبلور، سفیدرنگ، و سمّی با بوی تند که در صنایع داروشناسی و پلاستیک وتهیۀ رنگ‌ها کاربرد دارد،

فرهنگ فارسی هوشیار

فرانسوی زگاب (اسم) با ورود هیدروکسیل در هیدروکربورهای معطر (بنزینی) ترکیباتی به نام فنل ها را تشکیل می شود فنل معمولی یا اسید فنیک دارای یک عامل هیدروکسیل است و از تقطیر خشک یا چوب یا قطران زغال سنگ بدست می آید. در صنعت ملح قلیایی سولفونات را با سود یا پتاس ترکیب می کنند و از حرارت دادن کلروبنزن در 350 درجه در تحت فشار توام با مقداری محلول سود مجاورت مس یا اکسید آن نیز فنل معمولی را به دست می آورند. فنل معمولا بیرنگ و متبلور و نقطه ذوبش پایین است. دارای بوی مخصوص تندی می باشد و اثر گندزدایی دارد. اگر محلول غلیظ آن با اعضا ء بدن مجاور شود تولید نکروز می کند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر