معنی فوراً در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فوراً. [ف َ رَن ْ] (ع ق) بشتاب. دروقت. دردم. بی درنگ. حالی. درحال. درساعت. (یادداشت مؤلف). رجوع به فور شود.
در دم
بی درنگ
آنی، بزودی، بلادرنگ، بلافاصله، بیتامل، بیدرنگ، درحال، سریعاً، فیالحال، فیالفور
بشتاب، دردم، بیدرنگ، در حال
فی الحال