معنی فیسو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فیسو. (ص نسبی) بسیارکبر. که بسیار فیس کند. (یادداشت مؤلف). رجوع به فیس و فیس کردن شود.
(ص فا.) (عا.) افاده کننده.
آدمی را گویند که فیس بکند.
آدمی را گویند که فیس بکند
(صفت) فیس کننده افاده کننده.
آدمی را گویند که فیس بکند.