معنی فیلیپ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فیلیپ. (اِخ) پدر اسکندر مقدونی است.وی در آغاز قدرت موفق شد دشمنان خود را شکست دهد و به خصوص با شکست دادن ایلیریها بر اهمیت قدرت وی افزوده شد. برای تسلط بر شهرهای مقدونیه مردمان متنفذ رارشوت می داد و با پول میان دشمنان نفاق می افکند. معروف است که یکی از متنفذان قلعه ها گفته بود قلعه ٔ ما به قدری محکم است که تصرف آن ممکن نیست، فیلیپ گفته بود «آیا دیوار آن به قدری بلند است که طلا هم نمیتواند به شهر راه یابد؟». آتنی ها از ترقی مقدونیه بیمناک شدند و در صدد برآمدند که از بزرگ شدن این مملکت جلوگیری کنند. دموستن، ناطق معروف، آتنی ها را ملامت میکرد و می گفت: وظیفه ٔ آنهاست حمایت یونان را به عهده بگیرند و در جنگ مقدس که به سال 356 ق. م. بر سر اداره ٔ معبد دلف (معبد آپولن، خدای آفتاب) درگرفت و فوسیدی ها آن معبد را تصرف کردند. فیلیپ فوسیدیها را در شورای نمایندگان شهرهای یونان محاکمه کرد و از حمایت قانون محروم ساخت و خود عضو مجلس شورای دول یونانی گردید و حق دو رأی به او داده شد. در این وقت نقشه ٔفرماندهی کل یونان را در سر می پروراند. سرانجام در 338 ق. م. فیلیپ در صدد برآمد که مخالفت آتن را در هم شکند و با این مقصود شهر الاته را تصرف و در آنجا قشونی جمع کرد و از راه شبه جزیره ٔ آتیک ناگهان به آتن تاختند. رجال آتن شیپور اضطراب را نواختند و مردم روز بعد در محل نمایشگاه جمع شدند. دموستن مردم را پند داد که خود را نبازند و با کمک به مردم «به اُسی » از پیشروی فیلیپ بسوی آتن جلوگیری کنند، ولی سرانجام آتنی ها شکست خوردند. در سال 336 ق. م. فیلیپ تدارکات جنگ را برای حمله به ایران کامل کرد و سرداران خود آتالوس و پارمن ین را به ایران روانه کرد. اینها مأمور بودند که شهرهای یونانی آسیای صغیر را از اطاعت ایران خارج کنند. فیلیپ برای حمله به ایران و استعلام رأی خدایان شخصی را به معبد دلف فرستاده بود تا از پی تی در این باب سوءالی کند و چون جواب مبهم پی تی را به نفع خود تعبیر کرده و دلیل رضایت خدایان دانسته بود، ضیافتهایی به پا کرد و مسابقه ٔ موسیقی ترتیب داد. پس از این ضیافتها در نمایشگاه یا تآتر یونان بازیهایی آغاز می شد و در این بازیها صورت خدایان دوازده گانه را آورده بودند و سیزدهمین آنها فیلیپ را مانند خدایی برتخت نشسته نشان میداد. هنگام ورود او به تآتر شخصی بنام پوزانیاس قمه ای در تن او فروکرد و فیلیپ درگذشت. (از ایران باستان پیرنیا ص 1190 به بعد).

فیلیپ. (اِخ) نام یکی دیگر از شاهان مقدونیه پس از اسکندر است که میان سالهای 220 تا 180 ق. م. زیسته است. رجوع به فیلپس شود.

فیلیپ. (اِخ) نام یکی از دوازده حواری عیسی. (یادداشت مؤلف). رجوع به فیلپس شود.

فیلیپ. (اِخ) نام یکی از سرداران اسکندر است، و نیز نام چند تن از شاهان پس از اسکندر از جمله فیلیپ سلوکی، فیلیپ پسر بالاکروس، فیلیپ پسر لیزیماک و نیز فیلیپ پزشک اسکندر است. رجوع به ایران باستان پیرنیا شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر