معنی قاطمه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
قاطمه. [م َ / م ِ] (ترکی، اِ) رسن از موی. رجوع به قاتمه شود.
حل جدول
ریسمانی که از موی دم و یال اسب و استر میبافند.
ریسمانی که از موی دم و یال اسب و استر می بافند
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) موی دم یا یال اسب و استر، رشته و طنابی که از موی دم و یال اسب و استر بافند بزمو تاب.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.