معنی قافیه سنج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قافیه سنج. [ی َ / ی ِ س َ] (نف مرکب) شاعر. (ناظم الاطباء). ناظم. ناقد شعر. موزون طبع:
مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی
تا خواجه می خورد به غزلهای پهلوی.
حافظ.
ج، قافیه سنجان. شاعران. (ناظم الاطباء). شعرا. (انجمن آرا). مردمان موزون طبع. (آنندراج) (برهان):
قافیه سنجان چو علم برکشند
گنج دو عالم به سخن درکشند.
نظامی.

فرهنگ عمید

سنجندۀ قافیه، ناقد شعر،
شاعر،

فرهنگ فارسی هوشیار

شاعر، ناظم، موزون طبع

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر