معنی قاچاق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قاچاق. (ترکی ص، اِ) برده. ربوده. (فرهنگ نظام). || آنچه ورود آن به کشور و یا معامله ٔ آن از طرف دولت ممنوع است.
- متاع قاچاق، متاع ممنوع الورود یا ممنوع المعامله.

فرهنگ معین

[تر.] (اِ.) خرید و فروش اجناس به طور غیرقانونی.

فرهنگ عمید

خریدوفروش کالاهایی که معاملۀ آن‌ها در انحصار دولت یا ممنوع است،
وارد کردن یا صادر کردن کالاهایی که ورود و صدور آن‌ها ممنوع است،
(صفت) ویژگی کالایی که معاملۀ آن ممنوع باشد،

حل جدول

فیلمی از استیون سودربرگ

عمل پنهان از قانون

مترادف و متضاد زبان فارسی

غیرقانونی، غیرمجاز، کالای‌ممنوع

فرهنگ فارسی هوشیار

آنچه که در ورود آن به کشور و یا معامله آن از طرف دولت ممنوع است، ممنوع المعامله، کار پنهانی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر