معنی قبراق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
قبراق. [ق ِ] (ص) چست و چالاک. و چون لفظ عربی و ترکی نیست باید با غین نوشته شود. (فرهنگ نظام).
(قِ) [تر.] (ص.) چابک، چست.
چابک، چستوچالاک،
[مجاز] سرحال،
سرپا
چست و چالاک
تندرست، چالاک، چست، سالم، سرحال، فرز،
(متضاد) بیمار، مریض
ترکی از پارسی گوبراک چابک (صفت) چابک چشت چالاک.