معنی قبول کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قبول کردن. [ق َ ک َ دَ] (مص مرکب) اجابت کردن. || راضی شدن. || پذیرفتن. || پسندیدن. || تسلیم شدن. || مطیع گردیدن. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(~. کَ دَ) [ع - فا.] (مص م.) پسندیدن، پذیرفتن.

حل جدول

اجابت

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پذیرفتن

مترادف و متضاد زبان فارسی

اجابت کردن، پذیرفتن، پسندیدن، تصدیق کردن، راضی‌شدن، رضایت‌دادن،
(متضاد) رد کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

اجابت کردن، پذیرفتن، تسلیم شدن

پیشنهادات کاربران

گردن نهادن

اندر پذیرفتن

پذیرفتن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر