معنی قرارداد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قرارداد. [ق َ] (ن مف مرکب، اِ مرکب) دارای پایداری. || منصوب و مقرر و برقرار. تعیین شده. قول. شرط. پیمان. || اقرار. || دستور. || قانون. || ختم عمل. || قرارنامه. (ناظم الاطباء).
- صلح قرارداد، صلحی که بواسطه ٔ عهد و پیمان تعیین و قرار شده باشد. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(~.) [ع - فا.] (اِمر.) پیمان، عهد.

فرهنگ عمید

تعهدی معملاً کتبی که بر اساس آن دو یا چند شخص حقیقی یا حقوقی وظایف و حقوقی نسبت به هم در نظر می‌گیرند،
عهدنامه، پیمان،

حل جدول

کنوانسیون

کنترات، کنوانسیون

کنترات

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پیمان نامه، پیمان

کلمات بیگانه به فارسی

پیمان نامه

مترادف و متضاد زبان فارسی

پیمان، پیمان‌نامه، عهدنامه، قولنامه، کنترات، معاهده، مقاوله، مقاوله‌نامه، مواضعه، میثاق

فرهنگ فارسی هوشیار

دارای پایداری، تعیین شده، قول، پیمان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری