معنی قراضه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
براده های فلز که هنگام تراشیدن می ریزد، هرچیزی که از شکل درآمده و خراب شده باشد. [خوانش: (قُ ض) [ع. قراضه] (اِ.)]
[عامیانه] ویژگی هر چیر مستعمل و از کار افتاده،
(اسم) زر و سیم و پول اندک،
هر چیز فلزی شکسته و خردهریزه،
(اسم) ریزههای فلز که هنگام بریدن یا تراشیدن آن میریزد،
اسقاطی
لت پاره
ریزه، اسقاط، فکسنی
ریزه های زر وسیم و جز آن که وقت تراشیدن برافتد
لکنته
مستعمل