معنی قروح در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قروح. [ق ُ] (ع اِ) ج ِ قرح، به معنی ریش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). || ج ِ قَرْح. || ج ِ قَرْحه.
ترکیب ها:
- قروح بلخیه. قروح خیرونیه. قروح سالفه. قروح عفنه. قروح وضره. رجوع به این کلمات شود.

فرهنگ معین

(قُ) [ع.] (اِ.) جِ قرح، ریش ها، زخم ها.

فرهنگ عمید

قرح

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: قرح) زخم ها (اسم) جمع قرح ریشها زخمها.

فرهنگ فارسی آزاد

قُرُوْح، به قَرْح مراجعه گردد،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر