معنی قطاف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قطاف. [ق َ] (ع اِ) هنگام چیدن میوه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قِطاف شود. || دایه و کنیزک. (منتهی الارب). علم للامه. (اقرب الموارد).

قطاف. [ق ِ] (ع مص) تنگ تنگ رفتن و کند رفتن و بد رفتن. (از اقرب الموارد): قطف قطفاً و قطافاًو قطوفاً؛ ضاق مشبها و بطؤ و اسأت السیر و ابطأت، و یا قطاف اسم است نه مصدر، گویند فی دابته قطاف، ای ضیق فی المشی. (اقرب الموارد). || (اِ) گام تنگ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || موقع چیدن میوه. (اقرب الموارد). هنگام انگور درودن. (منتهی الارب). قَطاف. (اقرب الموارد). || ج ِ قِطْف، به معنی خوشه ٔ انگور. (اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(قِ) [ع.] (اِ.) هنگام چیدن میوه.

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ زمان میوه چینی هنگام درو، گام تنگ (تک: فطف) میوه ها ی چیده خوشه ها ی چیده (اسم) اوان چیدن میوه، (مصدر) چیدن.

فرهنگ فارسی آزاد

قِطاف، موقع چیدن میوه- هنگام رسیدن و آماده شدن هر میوه برای چیدن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر