معنی قطیفه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
حوله، چادرهای ورپیچیده. [خوانش: (قَ عَ یا عِ) [ع. قطیعه] (اِ.)]
نوعی حلوا، نوعی شیرینی، لوزینه،
نوعی خوراک که از خمیر آرد گندم درست میکنند، رشته،
جامه یا پارچۀ پرزدار،
حولۀ بزرگ که پس از آبتنی روی دوش میاندازند و بدن را با آن خشک میکند،
ازار
جامهپرزدار، فوطه، لنگ
قدیفه در فارسی: آبچین به پیمان که چیزی نخواهی رمن ندارم به مرگ آبچین و کفن (فردوسی) فرخشه سان پوسته رمن این واژه قطائف است که فارسیان قطایف گویند و گمان می رود که واژه ((قطاب)) را از آن برگرفته باشند، تاج خروس ازگیاهان (اسم) جامه پرداز خوابناک جمع: قطائف (قطایف) . یا قطیفه حمام (حمامی) . قطیفه که پس از بیرون شدن از گرمابه تن را بدان خشک کنند: مگر قطیفه حمامی است خلعت وصل که می دهد بعاشق بتان لاله عذار هنوز عاشق مسکین نکرده خشک عرق که باز در بر بیگانه ای گرفته قرار، تاج خروس، گل جعفری.