معنی قهار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
قهار. [ق َهَْ ها] (ع ص) فعال است برای مبالغه. (از اقرب الموارد). سخت چیره. چیره شونده. (آنندراج). || کینه ورز.انتقامجو. (فرهنگ فارسی معین) (از اقرب الموارد).
قهار. [ق َهَْ ها] (اِخ) صفتی است از صفات باریتعالی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج).
(قَ هّ) [ع.] (ص.) غالب، پیروز.
متبحر، حرفهای،
قوی،
(اسم، صفت) از نامهای باریتعالی،
[قدیمی] چیره، غالب،
(اسم، صفت) [قدیمی] انتقامگیر،
جبار، ستمگر
انتقامجو
انتقامجو، بیدادگر، جابر، جبار، ستمگر، منتقم، ظالم، قاهر
چیره، کینه ورز، انتقامجو
قَهّار، بسیار غالب و چیره- پُر غلبه- یکی از اَسْماءُالله است،