معنی قوز بالاقوز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
کار را خراب تر از آنچه که بود کردن
کنایه از مشکل روی مشکل
وقتی ضرب المثل قوز بالاقوز را بکار می برند که یک نفر گرفتار مصیبتی شده و روی ندانم کاری مصیبت تازه ای هم برای خودش فراهم می کند طوری که مشکلات روی مشکلات خود جمع می کند.
ریشه تاریخی ضرب المثل قوز بالاقوز:
فردی به خاطر قوزی که بر پشتش بود خیلی غصه می خورد. یک شب مهتابی از خواب بیدار شد خیال کرد سحر شده، بلند شد رفت حمام. از سر آتشدان حمام که رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد. اعتنا نکرد و رفت تو. سر بینه که داشت لخت می شد حمامی را خوب نگاه نکرد و ملتفت نشد که سر بینه نشسته. وارد گرمخانه که شد دید جماعتی بزن و بکوب دارند و مثل اینکه عروسی داشته باشند می زنند و می رقصند. او هم بنا کرد به آواز خواندن و رقصیدن و خوشحالی کردن. درضمن اینکه می رقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت بود فهمید که آنها از ما بهتران هستند. اگرچه خیلی ترسید اما خودش را به خدا سپرد و به روی آنها هم نیاورد.
از ما بهتران هم که داشتند می زدند و می رقصیدند فهمیدند که او از خودشان نیست ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند. فردا رفیقش که او هم قوزی بر پشتش داشت، از او پرسید: «تو چکار کردی که قوزت صاف شد؟» او هم ما وقع آن شب را تعریف کرد. چند شب بعد رفیقش رفت حمام. دید باز حضرات آنجا جمع شده اند خیال کرد که همین که برقصد از ما بهتران خوششان می آید. وقتی که او شروع کرد به رقصیدن و آواز خواندن و خوشحالی کردن، از ما بهتران که آن شب عزادار بودند اوقاتشان تلخ شد. قوز آن بابا را آوردند گذاشتند بالای قوزش آن وقت بود که فهمید کار بی مورد کرده، گفت: «ای وای دیدی که چه به روزم شد ـ قوزی بالای قوزم شد!»
مضمون این تمثیل را شاعری به نظم آورده است و در قالب مثنوی ساده ای گنجانده است که نقل آن را در اینجا خالی از فایده نمی دانم؛ با این توضیح که ما نتوانستیم نام سراینده را پیدا کنیم و گرنه ذکر نام وی در اینجا ضروری بود.
خردمند هر کار بر جا کند:
شبی گوژپشتی به حمام شد
عروسیّ جن دید و گلفام شد
به شادی به نام نکو خواندشان
برقصید و خندید و خنداندشان
زپشت وی آن گوژ برداشتند
ورا جنـّیان دوست پنداشتند
شبی سوی حمام جنـّی دوید
دگر گوژپشتی چو این را شنید
که هریک زاهلش دل افسرده بود
در آن شب عزیزی زجن مرده بود
نهاد آن نگونبخت شادان قدم
در آن بزم ماتم که بد جای غم
نهادند قوزیش بالای قوز
ندانسته رقصید دارای قوز
خر است آنکه هر کار هر جا کند
خردمند هر کار برجا کند