معنی لاتو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لاتو. (اِ) نردبان. (برهان). سُلَّم. نردبان از رسن که آویزند:
دست وزبان بدو نرسد کس را
آری به ماه بر نرسد لاتو.
فرخی.
سپه صف زد از گرد دز چارسو
دل مهر و مه رزم کرد آرزو
ز پیکان کین آتش انگیختند
به هر جای لاتو درآویختند.
اسدی.
- امثال:
لاتو به ماه نرسد.
|| زینه. پایه. (برهان). || گردنا، و آن چوبی باشد مخروطی و میخی کوچک بر سر آن نصب کرده که اطفال ریسمانی بر آن پیچند و نوعی برزمین اندازند که مدتی چرخ زند. (برهان). فِرفِره. || تله که آلت گرفتن حیوانات است. (برهان).

فرهنگ معین

نردبان، پایه. [خوانش: (اِ.)]

فرهنگ عمید

نردبان، زینه: دست و زبان بدو نرسد کس را / آری به ‌ماه بر نرسد لاتو (فرخی: ۴۵۴)،
گردنا،

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) نردبانی از رسن که آویزند: دست و زبان بدو نرسد کس را آری بماه بر نرسد لاتو. (فرخی. د. 454)، مطلق نردبان زینه پایه. -3 چوبی مخروطی که میخی کوچک بر سرآن پیچند وطوری بزمین اندازند که مدتی چرخ زند گردنا، تله که بدان حیوانات را گرفتار کنند دام.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر