معنی لاکی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لاکی. (ع ص) عیب جوی مردم. (منتهی الارب).

لاکی. (ص نسبی) منسوب به لاک. از لاک.
به رنگ لاک. || در شالهای کشمیر رنگی خاص است مقابل زِمرّدی. ترمه ٔ لاکی. بقسمی ترمه ٔ سرخ روشن گویند:
پیچیده یکی لاکی میرانه بسربر
بربسته یکی گزلک ترکانه کمر بر.
سوزنی.
|| به ذکر حال و اراده ٔ محل دستار لاکی رنگ.

فرهنگ معین

(ص.) دارای رنگ سرخ.

فرهنگ فارسی هوشیار

آکجوی خرده گیر ‎ (صفت) منسوب به لاک ساخته از لاک، (اسم) برنگ لاله. توضیح نوعی قرمز روشن که از مهمترین رنگهای قالی ایران است. این رنگ از روناس قرمزدانه و احیانا نباتات دیگر بدست میاید. در هندوستان رنگ لاکی را از نوعی صمغ بدست آورند باین ترتیب که حشره ای زیر پوست درخت انجیر هندی زندگی میکند که لعابی از خودترشح مینماید. لعاب مزبور بصورت صمغ بر درخت می چسبد. از همین لعاب است که لاک میسازند و رنگ لاکی را هم میگیرند. یا ترمه لاکی. قسمی ترمه سرخ روشن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر