معنی لاینفک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لاینفک. [ی َ ف َک ک] (ع ص مرکب) (از: لا + ینفک) جدانشدنی. ممتنعالانفکاک. جدائی ناپذیر. لازم. لازم غیرمفارق: و دانایان و حکما و مورخان حضرت اعلی را جزو لاینفک اند. (رشیدی).
- عضو لاینفک، عضو جدانشدنی. جزء لاینفک، جزء جدائی ناپذیر. عضو لاینفک چیزی بودن: لازم غیرمفارق آن بودن.

فرهنگ معین

(یَ فَ کّ) [ع.] (ص مر.) جدانشدنی، جدایی ناپذیر.

فرهنگ عمید

جدانشدنی، ناگشودنی، جدایی‌ناپذیر، چاره‌ناپذیر،

حل جدول

جدانشدنی

جدا نشدنی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جدانشدنی

کلمات بیگانه به فارسی

جدانشدنی

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ (جمله فعلی) جدا نمی شود، جدا نشدنی جدایی ناپذیر.

فرهنگ فارسی آزاد

لا یَنفَک، جدا نشدنی، اِنفکاک ناپذیر،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری