معنی لبه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لبه. [ل َ ب َ / ب ِ] (اِ) تیزنا. تیزه. دَم.حدّ. لب. دَمه. حرف. طرف برنده ٔ کارد و امثال آن.
- لبه از ظرفی یا جامه ای یا دیواری و غیره، کنار. حاشیه. طرف و جانب آن.
- لبه ٔ شمشیر، تیزنای آن.
|| آفتاب گردان (در کلاه):
دوخته بر طرف کلاهش لبه
وان لبه بر شکل مه یکشبه.
ایرج میرزا.
- لبه دادن (ظرف) و لبه ندادن آن. رجوع به لب دادن شود.
کنار، حاشیه، طرف برنده کارد. [خوانش: (لَ بِ) (اِ.)]
لبمانند،
کناره و لب چیزی،
کناره چیزی
کنار و حاشیه، طرف تیز کارد و شمشیر
کنار، حاشیه، طرف تیز کارد و شمشیر، کناره چیزی
حاشیه، کناره، کناره، لب، مرز، تیزی
ساحل
طرف برنده کارد و امثال آن، دم، لب