معنی لبو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لبو. [ل َ ب ُوو] (اِخ) نام پسر عبدالقیس. (لبؤ نیز گویند). (منتهی الارب).

لبو. [ل ُ ب ُ] (اِخ) (جزیره ٔ...) نام جزیره ٔ بزرگی در دانوب پائین شهر وین و شهرت آن بسبب عبور دسته های فرانسوی از آنجا است در سال 1809 م.

لبو. [ل ُب ُ] (اِخ) ژرژ موتن، کنت دو. ژنرال فرانسوی. مولد فالسبورگ. وی در اَسترلیتز، اسپانی، و مخصوصاً در اسلینگ معروفیت یافت و لوئی فیلیپ وی را مارشالی فرانسه داد. (1770-1838 م.).

لبو. [ل َ] (اِ) چغندر پخته. لبلبو. در زبان آشور و بابل چغندر را لپتو میخوانده اند و در آرامی لپتا و لیپتا می نامیده اند و بعید نیست که اصل لبوی فارسی همین باشد. (مجله ٔ یغما شماره ٔ اول سال سوم، مقاله ٔ پورداود).

لبؤ. [ل ُب َءْ] (ع اِ) ج ِ لَباءه. (منتهی الارب).

لبؤ. [ل ُب ُءْ] (ع اِ) ج ِ لباءه. (منتهی الارب).

لبؤ. [ل ُب ْءْ] (ع اِ) ج ِ لباءه. (منتهی الارب).

فرهنگ معین

(لَ) (اِ.) چغندر پخته.

فرهنگ عمید

چغندر پخته، لبلبو،

حل جدول

چغندرپخته

چغندر.

چغندر پخته

چغندر، چغندر پخته

فرهنگ فارسی هوشیار

چغندر پخته

فرهنگ عوامانه

چغندر است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری