معنی لحظه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
یک چشم به هم زدن، یک دم، جمع لحظات. [خوانش: (لَ ظَ یا ظِ) [ع. لحظه] (اِ.)]
یک چشم به هم زدن، یکدم،
آن
آن، دم
دم
آن، ثانیه، حین، دقیقه، دم، لمحه، نفس، وقت، وهله
یکبار نگاه کردن بگوشه چشم، طرفه