معنی لدیغ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لدیغ. [ل َ] (ع ص) مارگزیده. ج، لدغی. (منتهی الارب). ملدوغ. سلیم (از قبیل نام زنگی کافور). || گزنده. مار گزنده. (دهار):
صد دریچه و در سوی مرگ لدیغ
میکند اندر گشادن ژیغ ژیغ.
مولوی.
مارگزیده، گزنده (مار و غیره). [خوانش: (لَ) [ع.] (ص.)]
گزیدهشده،
مارگزیده،
مار گزیده
مار گزیده
لَدِیغ، نیش خورده، گزیده شده، طعنه و نیش زبان خورده (جمع: لَدغی، لَدَغاء)،